۱۳۸۶ آبان ۱۲, شنبه

نقاشي و مديريت

تجربیات شخصی من در مدیریت :

کاربرد نقاشی در مدیریت

مدیر باید نقاش خوبی باشد.مدیر باید بتواند مفاهیم نامحسوس را تشخیص داده و نقاشی کند.یعنی توسط نقاشی کردن، به مفاهیم پنهان سازمان عینیت ببخشد.اینگونه است که میتوان بر روی ارتباطات، تاثیرات و نحوه بهینه سازی مفاهیم بحث و بررسی نمود.نقاشی کردن کمک میکند آنچه را در ذهن داریم به تصویر کشیده و به صورت مصور برای سایرین بیان نماییم.یک مدیر برای اینکه نقاش خوبی باشد باید چندین مهارت داشته باشد :

باید بتواند مفاهیم و کارکردهایی را که شبیه یکدیگر هستند در یک گروه گرد هم آورده و برای آنها شکل و نام مشترکی طراحی و انتخاب نماییم.این کمک میکند که مدل مساله ساده تر شود.شاید بتوان به آن مهارت انتزاع سازی گفت.مدیر باید بتواند مفاهیم ظاهرا متفاوت را که در اصل به هم مرتبط و شبیه میباشند تشخیص دهد و آنها را در یک گروه قرار دهد.

نقاش خوب کسی است که میتواند مفاهیمی را که اشتباها در هم ادغام شده اند، از هم تفکیک نماید.گاهی میبینیم که یک فرایند یا یک عملکرد واحد در سازمان، ترکیبی از چند مفهوم مهم هستند که در سایه قرار گرفته اند.مدیر با هنر تفکیک سازی خود باید بتواند این مفاهیم ترکیب شده را از هم تفکیک نماید و هر یک را جداگانه بر روی کاغذ به تصویر بکشد تا بتوان آنها را بیشتر و واضحتر تحلیل و بررسی نمود.

مدیر باید تایید کننده خوبی باشد

بسیاری از اوقات در سازمان ایده ها و حرکتهای جدیدی توسط افراد لایه های مختلف مطرح میشود.ایده ای که توسط یک نفر مطرح میشود مانند حرکتی داوطلبانه خود جوش میباشد.مدیر برای آنکه خود و سازمان را از این ایده ها بهره مند سازد فقط کافیست که تایید نماید.مدیر باید اکثریت نظریات و پیشنهادات را تایید نماید.این مساله کمک میکند تا پرسنل به خود جرات فکر کردن و عمل کردن بدهند.بسیاری از حرکتهای خود جوش به علت مخالفتهای محتاطانه مدیر از ابتدا از بین میروند.بسیاری از اوقات کافیست که مدیر فقط تایید نماید تا حرکت جدید آغاز شود.شاید بتوان گفت مدیری که تایید کننده خوبی است در واقع قسمت بزرگی از وظایف خود را انجام داده است.

۱۳۸۶ مهر ۱۵, یکشنبه

مدیریت پروژه!

باید ساعتها به این عکس خیره شد و فکر کرد ، بلکه زمانی که مدیر پروژه شدیم این اختلافات کمتر به چشم بخورد

۱۳۸۶ مرداد ۱۶, سه‌شنبه

جغرافياي پر حادثه

جغرافياي ايران جغرافياي پر تردد و پر حادثه اي است.جغرافياي تضاد پروريست.بيشترين تردد بيگانگان اينجا بوده.بيشترين ذخيره منابع اينجاست.اين روند تاريخي پر هيجان،پر جنگ و پر تلاطمي كه جغرافياي استراتژيك ايران طي نموده، از فرهنگ ايراني اين رو ساخته :
(شايد حق داريم!)
1- شديدا به ديگران و به دولتهامون بد بين هستيم
2- هركي فكر ميكنه خودش رييسه
3- زود باور ميكنيم
4- زود خوشبين ميشيم
5- خيلي سريع بدبين ميشيم
6-زود قضاوت ميكنيم
7-به همه چيز و همه كس معترض هستيم
8- هميشه فكر ميكنيم كسي يا چيزي پشت قضيه هست كه خوب مارو نميخواد
9-نميتونيم اعتماد كنيم

البته نكات خوب هم در فرهنگ ايراني زياده كه در پست ديگري خواهم گفت.بهترينش همون ديدگاه كل نگر انه به هستي ميباشد .

سهميه بندي بنزين!

اي استاد!دكتر!مهندس!
تو كه همه چيز بلدي!
يه سوال ازت دارم :
تو دنيايي كه انرژي حرف اول رو ميزنه، تو دنيايي كه آمريكا از انور دنيا صرفا واسه انرژي پاميشه مياد اينورو بهم ميريزه، تو دنيايي كه روسيه 40 ميليون دلار خرج ميكنه كه فقط يه پرچم زير 4200 متر آب بزنه و بگه خاك پر نفت قطب شمال مال منه، اونوقت تو ايران قيمت يك ليتر بنزين از قيمت يك تيتاپ كوچولو كمتربود و تو به هر مقدار دلخواه ميتونستي بنزين بزني.اونوقت اين منبع ارزشمند رو سهميه بندي كردن ؛ بده؟؟
حالا 1000 مشكل درست ميكنه قبول.چون بار اوله چونكه قبلا تجربه نداشتيم
ولي نفس كار كه خوبه
لااقل اينو قبول كن

فقط بلديم اعتراض كنيم!

اول وضعيت نابسامان بود.راضي نبوديم.طبق انتظارمون نبود.
مدتي گذشت كم كم ياد گرفتيم اعتراض كنيم.نقد كنيم تحليل كنيم.خرده بگيريم.تا حالاش خوب بود.چونكه حق و حقوق مسلم خودمونو فهميده بوديم.
بعد از مدتي به اعتراض كردن عادت كرديم!ديگه حالا شب و روز اعتراض ميكرديم.اگه يه روز اعتراض نميكرديم شب خوابمون نميبرد.
هرچي ديديم اعتراض كرديم.از نون و سبزي گرفته تا بنزين و سياست و اقتصاد.
سيستم تغييير كرد.داد زد گفت من دارم خوب ميشم اصلاح ميشم!تغييرات منو ببينيد!
ولي گوش ما كه بدهكار نبود چونكه عادت كرده بوديم كه فقط اعتراض كنيم.آخه هيچي راحتتر از اعتراض كردن نيست كه.بالاخره هر جايي يه مساله يا اشكالي پيش مياد و اينجاست كه همه معترض ميشن هركي يه جوري خرده ميگيره.
خلاصه سيستم هي تغيير ميكرد ولي ما حالا ديگه تغيير نميكرديم.به مرحله اي رسيديم كه ديگه خوب و بد رو همه بد ميديديم.
هيچ كاري سخت تر از قضاوت نيست.هيچ كاري سختتر از ديدن منصفانه نيست.هيچ كاري سخت تر از ديدن تمام زوايا باهم نيست.
هيچ كاري سخت تر از ديدن حقيقت نيست ولو اينكه برخلاف ديدگاه ما باشه.
اين عادت مثل يك آفت فرهنگ ايراني رو فراگرفته
درست!اعتراض كنيم ولي ببينيم سهم ما چيه و به سهم خودمون، خودمونو حداقل اصلاح كنيم.

۱۳۸۶ تیر ۵, سه‌شنبه

مچ گيري گوگل!

زماني در يكي از پستهاي خودم حسابي از گوگل و فلسفه كسب و كار اخلاقي اش تعريف كرده بودم.اما بعد از آن چندين شاهد از سانسورهاي گوگل براي دولتهايافتم.تا اينكه نمونه مستند آنرادر اينجا يافتم.
اگر ميدان تيانگ من را در گوگل عمومي و گوگل چين جستجو كنيد، دو نتيجه متفاوت ميدهد!!!
حالا ديگر نميتوانم به اخلاق در شركتهاي موفق جهاني ايمان داشته باشم هرچند خود آنها به شدت ادعا ميكنند.
شايد هم شركتها براي بقاي خود بايد دست به چنين كارهايي بزنند!؟؟

۱۳۸۶ خرداد ۲۷, یکشنبه

اگر نفت نداشتيم چه ميشد؟

به نظر من هر ايراني كه به توسعه، بهره وري، كيفيت و پيشرفت فكر ميكند بايد روزي سه بار اين سوال را از خودش بپرسد كه :
" اگر نفت نداشتيم چه ميشد؟"
مهم نيست به چه جوابي ميرسد بلكه مهم اينست كه او را به فكر واميدارد!
اين سوال را بايد پرسيد و منصفانه در جستجوي راه حل آن بود.
اين سوال بايد در تمام لايه هاي جامعه جريان پيدا كند.مطمئنا نتيجه آن هرچه باشد به نفع همه است.
(توضيح براي مهندسين : اصلا اين نفت بد جوري تفكر مهندسي را از بين ميبرد)

۱۳۸۶ خرداد ۲۶, شنبه

مجموعه اي از چرا ها و چراها و چراها؟؟؟

فايلي كه در لينك آن در زير ارائه شده است ، مجموعه اي بسيار زيبا از چرا ها و مقايسه هاست كه در جامعه كنوني ما وجود دارد.نميدانم جمع اوري اين چراها كار چه كسي است و لي هر كسي بوده با نكته بيني و ريز بيني زيبايي موارد و مسائل اجتماع ما را مشاهده كرده و براي هر كدام يك چرا مطرح كرده.من كه خودم خيلي لذت بردم.
پرسيدن و چرا گفتن و مقايسه كردن كار خوبي است به شرطي كه منجر به راه حل شود.يعني چرا گفتن ما را به سمتي هدايت كند كه ريشه يابي كنيم.مقايسه كردن هم بايد همين كاركرد را داشته باشد.اگر عادت كنيم صرفا مقايسه كنيم و بازهم مقايسه كنيم دچار يك نوع دور باطل ميشويم.
دليلي ندارد كه همه موارد را قبول كنيم.مهم اينست كه با ديدگاهي منصفانه دليل آنها را ريشه يابي كنيم و بازهم از خودمان بپرسيم آيا آنچه كه گفته صحيح است؟ و دليل آن چه ميتواند باشد؟
لزومي ندارد خودمان را با جوامع ديگر هم مقايسه كنيم.چه بسا آنها هم همين مشكل را داشته باشند.فقط كافيست قضاوت كنيم كه آيا اين يك معضل است يا نه و اگر معضل است چگونه آن را ميتوان بهبود داد.
فايل متني را از اينجا ميتوانيد دانلود كنيد

۱۳۸۶ فروردین ۲۲, چهارشنبه

ديدگاه سيستمي در تفكر شرقي

آخرين تئوريهايي كه در مديريت عنوان ميشود بر لزوم تقويت ديدگاههاي سيستمي تاكيد دارد. تا جاييكه بعد از عصر ماشينها، هم اكنون عصر سيستمها مطرح ميشود.

ديدگاه سيستمي به اين معني است كه بتوانيم از يك ديدگاه فراگير به سازمانها به عنوان يك سيستم يكپارچه نگريسته و مسائل، معضلات و پيچيدگيهاي آنها را از ديدگاهي سيستمي و كل نگر(و نه توجه صرف به عملكرد جزييات) مورد بررسي قرار دهيم.

به نظر ميرسد در كشور ما ديدگاه سيستمي در لايه هاي مديريتي ضعيف بوده و بر خلاف داشتن نخبه هاي فراوان در زمينه هاي مختلف علمي و تكنولوژيكي، از كمبود متخصصان سيستمي كه داراي تبحري در نگرش و تحليل سيستمي و سازماندهي سيستمها به صورت علمي باشند، رنج ميبريم. به تعبير ديگر، هرچند از لحاظ نخبگان (تك بعدي) غني بوده منتها خلا وجود نخبگان سيستمي و چند بعدي مشهود ميباشد.

يكي از دلايل اين خلا ميتواند نحوه آموزشها باشد و دلايل ديگر ميتواند تاريخي باشد.

حال جالب است بدانيم كه آقاي راسل اينكلن ايكاف(Russell L. Ackoff) استاد علوم سيستمها در دانشگاه پنسيلوانيا كه از صاحب نظران مبحث سيستمها ميباشد، خواستگاه تفكر سيستمي را در تفكر شرقي و از قرنها پيش ميداند. ايكاف در كتاب "برنامه ريزي تعاملي" عنوان ميكند :

"شرق قرنهاست كه مفهوم سيستم را براي سازمان دادن تفكر خود درباره عالم مورد استفاده قرار داده، ليكن در باره سيستم به صورت علمي فكر نكرده است.بنابراين اميد است كه در آفريدن علوم سيستمها بتوان فرهنگهاي شرق و غرب را تلفيق نمود.اين دو فرهنگ درعصر سيستمها ممكن است باهم تلاقي كنند.

.... بسياري تصديق ميكنند كه اين مفهوم كل گرايانه از خدا دقيقا خداي بسياري از مذاهب شرقي است كه خدا را به عنوان يك سيستم شبيه سازي ميكنند، نه به عنوان يك عنصر.بنابراين شگفت آور نيست كه در دو دهه اخير بسياري از جوانان غرب – محصولات عصر سيستمهاي در حال ظهور- به مذاهب شرق روي آورده اند. "

اين اظهار نظر در مورد فرهنگ شرقي ما را به ياد آن جمله مشهور مي اندازد كه :

"يار در خانه و ما گرد جهان ميگرديم."

۱۳۸۶ فروردین ۱۳, دوشنبه

ارائه اینترنت پر سرعت توسط گوگل Tisp


بروید ببینید این غول اینترنتی چگونه ارتباط پرسرعت اینترنتی(از طریق تکنولوژی Tisp( ارائه میدهد.آنهم تا 8 Mbps سرعت دانلود به صورت مجانی!!!
برای سرعت 32 Mbps فقط ماهی 24 دلار میگیرد!!
در قسمت سوال و جواب گفته است هزینه ارائه سرویس مجانی آنرا از طریق تبلیغات برای سلامتی مشتریانش بدست می آورد و اگر درست متوجه شده باشم وضعیت سلامتی مشتریانش را هم از روی مدفوعات توالتی آنها بدست می آورد.آخر این تکنولوژی از شبکه های فاضلاب برای برقراری ارتباط استفاده میکند.
تعرفه هایش را ببینید :
Trickle The #2 Royal Flush

Download speed (max)

8 Mbps
(10X basic DSL)

16 Mbps
(20X basic DSL)

32 Mbps
(40X basic DSL)

Upload speed (max)

2 Mbps

4 Mbps

8 Mbps

Price

Free

$9.95/mo.

$24.95/mo.

همانطور که در فلسفه کسب و کارش(پست قبلی) گفته است دو اصل نوآوری و راحتی مشتری همیشه سرلوحه کارشان بوده است

فلسفه ده گانه شرکت گوگل

در اینجا فلسفه کسب و کار شرکت گوگل را ببینید.
میتوان استنباط کرد که این شرکت بسیار موفق دلیل موفقیتش چه بوده است.
ارزشهای اخلاقی کاملا مشهود است.
در جایی گفته است هدف ما اینست که مشتریان ما آنقدر سریع سرویس بگیرند که در کمترین زمان سایتمان را ترک کنند.
گفته اند به هیچ عنوان در جستجوها و ارائه نتایج, به کسی باج نمی دهیم و از کسی رشوه
نمی گیریم!!!
و خیلی نکات ظریف دیگر......
در ضمن در لینکهای سمت چپ صفحه بسیاری از اطلاعات جالب دیگر در مورد شرکت را میتوانید ببینید.
این شرکتهای بزرگ و موفق چقدر به تعریف فرهنگ و فلسفه کسب و کار خود و تعهد به آن اهمیت میدهند!!! و واقعا یکی از دلایل اصلی موفقیتشان هم همین است.

۱۳۸۵ اسفند ۷, دوشنبه

همه چيز را رد نكنيم!

طاقت نياوردم اينجا چيزي ننويسم : اين حرفهاي جديد حسين درخشان رو در مورد ايران نسبتا دموكراتيك قبول دارم.
آنهايي كه فقط عادت كرده اند همه چيز را رد كنند و به همه چيز(چه خوب و چه بد) ايراد بگيرند، بدانند كه اينجا خيلي چيزهاي خوب هم يافت ميشود.بصيرت ديدن ميخواهد.
(ديگر بيشتر از اين نتوانستم غير سياسي توضيح بدهم!)
اگر به فيلتر برخورديد ميتوانيد از طريق گوگل ريدر مشترك شويد
يا نوشته هاي مورد علاقه ام را در گوگل ريدر بخوانيد

۱۳۸۵ دی ۲۶, سه‌شنبه

درس مديريت فناوري و نوآوري - مدیریت انتقال تکنولوژی


چكيده اي از آموخته هاي من از درس مديريت فناوري و نوآوري-مدیریت انتقال تکنولوژی-استاد: دكتر محمد علي شفيعا - دانشگاه علم و صنعت ايران :
ياد گرفتيم كه به مساله تكنولوژي در سازمان خود به عنوان يك موضوع مهم بنگريم.يعني مبحث تكنولوژي را كه قبلا فقط به عنوان مساله اي مهم قبول داشتيم ، هم اكنون آنرا به عنوان يك سوژه يا ابژه (Object) كه داراي معني و هويت ويژه اي ميباشد بنگريم.دانستيم كه تكنولوژي يكي از مزاياي رقابتي بسيار مهم بنگاه ميباشد لذا احتياج به مديريت، تدوين راهبرد و توسعه دارد.
آموختيم ما كه در كشورهاي در حال توسعه زندگي ميكنيم و نياز داريم كه از دنياي توسعه يافته ها تكنولوژي اخذ نماييم، بايد هوشيار باشيم كه اين فرايند انتقال 4 لايه دارد(از فيزيكي تا نفساني) از لايه سطحي چه (What) تا لايه عميق خود انگيزشي(Care Why) . بايد آگاه باشيم كه طبق اصل پارتو هميشه از 100% يك دانش علمي يا يك تكنولوژي خاص، تنها 20% آن ارزشمندتر است و از آن 20% ،تنها 1% آن از همه باارزشتر و نفيستر ميباشد.لذا ما كه ميخواهيم آن تكنولوژي را دريافت نماييم بايد با همكاري دانشگاه ها و بخش تحقيق و پژوهش، مكانيزمي را در فرايند انتقال طراحي نماييم كه ما را در مسير توانا شدن (نه فقط ماهر شدن) هدايت كند.در مسيري كه به سمت مالك شدن آن تكنولوژي پيش برويم و بتوانيم آنرا توسعه داده و به مرحله نوآوري برسيم.
ايجاد كننده تكنولوژي بهتر از هر كسي فرايند ايجاد تكنولوژي را از مرحله كشف نياز تا مرحله توسعه و باروري ميداند(لايه care why – آن 1% با ارزش) و برعكس، دريافت كننده تكنولوژي از همه بيشتر در معرض خطر سطحي زدگي(لايه what know- آن 80% كم ارزش) ميباشد. لذا در مرحله دريافت ممكن است به آن 80% كم ارزش اكتفا نمايد.
در فرايند انتقال تكنولوژي از كشورهاي توسعه يافته به در حال توسعه ها ، كشورهاي دهنده تكنولوژي بيشتر تمايل دارند تا آن قسمت از تكنولوژي كه جزو 80% كم ارزش ميباشد انتقال يابد و آن 1% بسيار ارزشمند را نزد خود نگه ميدارند.
در خلال درس استاد ما را به مفاهيم غني نهفته در دو لغت transfer و Convey جلب نمودند.شايد در ظاهر هم معني به نظر آيند منتها در نهان داراي يك تفوت بسيار اساسي ميباشند.در convey منظور اينست كه تكنولوژي همراه تمامي مكانيزمهاي مديريتي و مهارتي آن منتقل شود و دريافت كنده را از نهفته هاي(Invisible) خردمندانه آن آگاه سازد.ولي در Transfer منظور اينست كه تكنولوژي در سطح مهارت ها و لايه هاي عمدتا فيزيكي انتقال يابد.به نظر اينجانب قسمت عمده اي از مفاهيم درس در تفاوت مفهومي اين دو لغت نهفته است.
از گفته ها و هشدارهاي استاد در كلاس درس آموختيم : قبل از اينكه بخواهيم تكنولوژي را وارد نماييم بايد بررسي دقيقي از نيازهاي داخلي و شرايط محيطي و تواناييها و پتانسيلهاي توسعه داخلي بعمل آيد. قبل از ورود تكنولوژي، عمليات پردازش بر روي آن انجام شود.براي اين مساله بر روي مناطق پردازش واردات تحقيق نموديم(Import Processing Zone-IPC).پردازشي كه در اين مناطق بر روي واردات انجام ميشود باعث ميشود تكنولوژي بيشترين سازگاري را با شرايط بومي پيدا كرده و مسير مالكيت و توسعه آن هموارتر شود.
آموختيم كه در هنگام مذاكره بايد بسيار دقيق بوده و به تمامي جوانب مساله نگاه كرد.تيم مذاكره كننده بايد بسيار قوي بوده و بر تمامي جنبه هاي حقوقي و فني كار احاطه داشته باشد.
پاركهاي فناوري در فرايند ايجاد ، توسعه و تجاري سازي تكنولوژي نقش مهمي دارند.اين پاركها پلي ميان دانشگاه و صنعت ميباشند.اين پاركها بهترين مكان براي رشد و توسعه تكنولوژي ميباشند.نمونه اي بسيار موفق از آنها دره سيليكون(silicon valley) در آمريكا ميباشد كه با حمايتهاي دولتي آغاز به كار نمود و نهايتا تبديل به مركز فناوريهاي پيشرفته دنيا شد.
اهميت خوشه هاي صنعتي و نقش آنها در افزايش توان رقابتي شركتهاي داخلي را آموختيم.اين خوشه ها از مجموعه اي از شركتهاي صنعتي كوچك و متوسط (SME) تشكيل شده اند كه با ايجاد ارتباط باهم و ايجاد سينرژي توانايي هاي رقابتي خود را افزايش ميدهند.
آينده شناسي براي يك مدير فناوري در دنياي امروز كه سريعا در حال تغيير و تحول ميباشد بسيار مهم است.مدير فناوري بايد بتواند آينده را پيش بيني كند تا توان خود را در برابر تغييرات افزايش دهد.بايد در برابر آينده و تغييرات احتمالي واكنشي فعالانه و پيش دستانه داشته باشد.توجه به آينده باعصث تقويت شم مشكل شناسي مدير شده و اقدامات پيشگيرانه را تقويت مينمايد.
لازم است هر كشوري در زمينه فناوري اطلاعات و در سطح ملي براي خود سياستي جامع تدوين نمايد.سياست فناوري شامل تمامي خط مشي ها و سياستها و روند هايي است كه قرار است در زمينه ابداع وتوسعه و حمايت تكنولوژي داخلي و واردات تكنولوژي خارجي صورت گيرد. اين سياست بايد از متخصصين داخلي و مراكز پژوهشي داخلي حمايت نموده و در راستاي اعتلاي تواناييهاي داخلي گام بردارد. بايد وضعيت آينده تكنولوژي در سياست ديده شده باش.
يكي از مهمترين فعاليتهاي يك مدير فناوري تدوين يك راهبرد براي فناوري ميباشد. وظيفه يك راهبرد ترسيم خطوط كلي و دراز مدت و حساس تكنولوژي ميباشد.در تدوين يك راهبرد بايد نگاهي دقيق و موشكافانه و هدفمند به آينده (دور دستها) داشته باشيم.بايد نگاهي دقيق به تواناييهاي و ضعفهاي داخلي و همچنين تغييرات محيطي داشته باشيم.راهبرد ماهيتا دراز مدت ، خردمندانه و هدفدار تنظيم ميشود.مسيري را براي نيل به اهداف راهبردي آينده ترسيم مينمايد.بسيار مهم است كه يك مدير فناوري بتواند راهبردي فكر كند راهبردي ببيند و راهبردي برنامه ريزي كند.راهبرد بايد آينده شناسانه باشد.واكنشي فعالانه نسبت به آينده داشته باشد.به عنوان مثال ميتوان به راهبرد شركت google نگاه كرد : " دسترسي online به همه چيز (every thing) ". چون ميداند كه آينده به اين سمت در حركت است.از اين لحاظ ميبينيم شركت مايكروسافت عقب افتاده چون هنوز درگير برنامه هاي خانگي (Desktop Application) خود است لذا در سالهاي اخير در جهشي قصد دارد تمام برنامه هاي خود را مبتني بر اينترنت نمايد.ميبينيم كه در فاز اول برنامه هاي Office خود را كلا مبتني بر اينترنت نموده و كاربر نيازي به نصب آن بر روي سيستم خانگي خود ندارد.اين يعني يك راهبرد چند ساله.
راهبرد فناوري بايد با راهبرد كسب و كار همراستا (Align) باشد.بايد در زنجيره ارزش سازمان نقش داشته باشد.بايد در كسب مزيت رقابتي نقش داشته باشد.
در فصل قراردادها انواع قراردادهاي انتقال فناوري را ديديم.آموختيم كه در نوع و ماهيت عقد قرارداد بايد بسيار دقت نمود.ناملايمات تحميلي از جهان صنعتي را ديديم كه بايد توجه داشت.نهايتا اينكه بهترين نوع قرارداد اينست كه تمامي مسائل مربوطه در انتقال فناوري در آن ديده شود و دريافت كننده را در مسير توانا شدن و مالك شدن و نو آور شدن قرار دهد.نحوه عقد يك قرارداد ميتواند سرنوشت يك پروژه را كاملا دگرگون كند لذا بهتر است در مرحله عقد قرارداد تمامي دقتهاي لازم انجام شود(اعم از : آموزشهاي لازم، پشتيباني لازم، مدت قرارداد، عمر فناوري، قيمت، روش انتقال و...)
يكي ديگر از مهمترين فصلهاي جزوه فصل 8 ميباشد با موضوع جذب، محافظت و انتشار فناوري و مالكيت معنوي.بعد از دريافت يك فناوري تازه مجموعه اي از اقدامات لازم است توسط كشور دريافت كننده صورت گيرد تا بيشترين بهره وري از اين فناوري بعمل آيد.به اين معني كه دريافت كننده تواناييهاي خود جهت جذب و حفظ اين فناوري را افزايش دهد.بعد از فرايند انتقال اين مرحله مهمترين مرحله كار ميباشد.جذب فناوري تلاش ميكند فناوري را بومي سازد، منابع انساني و آموزشهاي لازم را تامين نمايد، بخش پژوهشي را در راستاي شناخت، انتخاب و توسعه فناوري فعال نمايد، نتايج را مستند نمايد (مستند سازي مراحل انتقال و نتايج از مهمترين مراحل كار ميباشد) و خلاصه اينكه توانايي دريافت كننده را جهت هضم (Digest) فناوري افزايش دهد.طبق تحقيقي كه استاد درس جهت تمرين مشخص نمودند به اين نتيجه رسيديم كه شاخصهاي جذب فناوري(Technology Achievement Index) مبتني بر 4 شاخص كلي ميباشند :
1.      ايجاد تكنولوژي جديد
2.      انتشار نو آوريهاي اخيرdiffusion of recent tech
3.      انتشار نو آوريهاي قديم diffusion of old tech
4.      ايجاد مهارت در افراد براي بهره گيري از تكنولوژي human skill
فن بازارها را شناختيم : بازارهاي كه در آنها فناوري مبادله تجاري ميشود.محلي كه دارندگان و طالبان تكنولوژي همديگر را ملاقات ميكنند.جريان تكنولوژي را تسهيل مينمايد.براي دستاوردهاي پژوهشي بازارساري ميكند.اطلاعات مختلف فناوري را از مشاوران ميتوان گرفت.
مالكيت معنوي را به صورت بازتري مورد تحليل قرار داديم.مالكيتي مشتمل بر فراورده هاي فكري، حق اختراع، علائم تجاري، طرحها و مدلهاي صنعتي. انواع مختلفي دارد كه در جزوه كاملا بحث شده است.اهميت توجه به نظام مالكيت معنوي باعث حمايت از افراد خلاق و تشويق آنها به انديشيدن ميشود.فرهنگ نو آوري را توسعه ميدهد.از سرقتهاي ذهني جلوگيري ميشود.زيرا افراد ميدانند كه از فراورده هاي فكري آنها حراست خواهد شد.
 توضیحات : تفسیر خودم از ماجرا را در این مطلب نوشتم : http://iust-mba.blogspot.com/2006/11/blog-post_21.html


۱۳۸۵ دی ۱۸, دوشنبه

بدون شرح!

سالي صدو پنجاه هزار نفر از بهترين مغزهاي جوان ايراني از ايران خارج ميشوند!
به عبارتي معادل يك برابر و نيم ورزشگاه آزادي در هر سال! يا كمي بيشتر از صادرات نفت يعني چيزي معادل 40 بيليون دلار در سال.
زماني اينو در شرق خوندم بعدا گفتم شايد اشتباه بوده ولي بازم اينجا ديدم.
اكثرا جواب دادند كه دنبال زندگي بهتر ميرويم.زندگي بهتر يعني چه؟
زندگي بهتر يعني زندگي با واقعيتها يعني قبول واقعيتها و تلاش براي بهتر ساختن آنها.زندگي بهتر يعني نقش فعالانه در بهتر سازي زندگي خود و ديگران.زندگي اي كه مال من و ديگران است.
اگر شما ميرويد پس اينجا را چه كسي بسازد؟ اينجا عده زيادي براي زندگي بهتر به شما نياز دارند ؟
دلم ميخواد كمي ناراحت باشم.....